خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج
کودک فرشته ای زیباست که در هر شکل ظاهری که به دنیا آمده باشد عزیزترین ما خواهد شد. ساعت ها او را تماشا می کنیم تا لبخند زیبایش را ببینیم. گاهی دلملن می خواهد تمام آن چه که هستیم را در اختیارش بگذاریم و گاهی احساس گناه می کنیم که شاید نتوانسته ایم وقت کافی به دلبندمان اختصاص دهیم و هزاران هزار احساس و رفتار دیگری که روزانه در قبال فرزندمان تجربه می کنیم.
آیا این احساسات و رفتارها معقول و منطقی هستند؟ آیا باید هر آنچه کودک می خواهد در اختیارش بگذاریم یا در قبال او سختگیر باشیم؟
پدر و مادر بودن کار بسیار دشواری است. این که بتوانیم مهربان و در عین حال جدی باشیم. گاهی بخندیم و گاهی بی تفاوت شویم. گاهی در آغوشش بگیریم و گاهی او را از آغوشمان به زمین بگذاریم.
در همه این بالا و پایین های احساسی و رفتاری، مهم ترین مسئله حفظ آرامش است. زمانی که کودکتان کار نادرستی انجام می دهد باید خشم خود را کنترل کنید؛ نفس عمیقی بکشید و بعد با او صحبت کنید و کار بدش را توضیح دهید. و یا حتی زمانی که کار بسیار خوبی انجام می دهد خیلی هیجان زده نشوید و باز هم با آرامش او را تشویق کنید.
این نکته را به خاطر بسپارید که «بچه بد» نداریم. کودک ما همیشه خوب است اما «کار بد» و «کار خوب» انجام می دهد. و این را نیز هرگز از یاد نبرید که کودکان ما همه چیز را می بینند، می فهمند و ضبط می کنند و نتیجه همه کارها و رفتارهای ما در قبال آن ها، در ضمیر ناخودآگاهشان برای همیشه ضبط خواهد شد.